Greetings and Farewells
سلام و احوالپرسی
A EXAMPLES (Read, Discuss and Practice)
A مثالها (بخوانید ، بحث کنید و تمرین کنید)
Greetings
A:
سلام لری. | Hi, Larry |
سلام آلیس. | Hey, Alice! |
سلام باب. | Hello, Bob. |
صبح بخیر آقای کیم. | Good morning, Mr. Kim. |
بعدازظهر بخیر. | Good afternoon. |
عصر بخیر. | Good evening. |
چه خبر؟ | How's it going? |
چه طوری؟ | How're you doin? |
اوضاع خوبه؟ | How are things with you? |
خیلی وقته ندیدمت. | Long time no see. |
چطوری؟ | How are you? |
B:
خیلی ممنون. | Fine thanks. |
خوب. | O.K. |
نه خوب نه بد | So-so. |
هی، بد نیستم. | Not bad. |
خوبم، ممنون. | I'm fine, thank you. |
خیلی خوب، متشکر. | Very well, thank you. |
شما چطوری؟ | And how're you doin'? |
شما چطور؟ | How about you? |
و شما؟ | And you? |
و شما چطوری؟ | And how are you? |
Farewells
A:
خداحافظ. | Bye (Bye-bye). |
بعداً می بینمت. | See you later. |
دوباره می بینمت. | See you again. |
استراحت کن، سخت نگیر. | Take it easy. |
مراقب خودت باش، خداحافظ. | Take care of yourself, Goodbye. |
B:
خداحافظ. | Bye. |
انشاءالله، امیدوارم. | Hope so. |
حتماً. | Sure thing. |
تو هم همینطور. | You, too. |
خداحافظ | Goodbye. |
B MODELS (Read, Discuss and Perform the following model dialogues)
B مدلها (محاورههای مدل ذیل را بخوانید، موردبحث قراردهید و اجراکنید)
1. Two friends pass each other in the street.
1. دو دوست در خیابان از کنار یکدیگر عبور می کنند.
FI: Hay, Jim. How's it going?
F2: Oh, hi, Nancy. O.K. How're you doin'? Long time no see.
F1: Yeah, it has been a long time. Too long. Unfortunately, I'm in kind of a rush right now. . .
F2: So am I. Catch you some other time, huh?
F1: Yeah. Let's get together sometime. Take it easy.
F2: You, too.
F1: سلام جیم، چه خبر؟
F2: اوه، سلام نانسی، خوبم، تو چطوری؟ خیلی وقته ندیدمت.
F1: آره، خیلی وقت شده. خیلی زیاد. متأسفانه الان یه جورایی عجله دارم...
F2: منم همینطور، یه وقت دیگه می بینمت، باشه؟
F1: آره، یه وقتی همدیگر رو ببینیم. خداحافظ.
F2: خداحافظ
2. Two acquaintances meet in a supermarket and stop to talk.
2. دو دوست همدیگر را در سوپرمارکت می بینند و با هم صحبت می کنند.
A1: Hello, Stan. How have you been?
A2: Oh, hi, Luanne. Not bad, thank you. How about you?
A1: Pretty good. Today's shopping day, is it?
A2: Yeah. I have to buy a few things for dinner tonight.
A1: Uhmm. . .so do I. By the way, have you heard about Fred!
(a few minutes later)
A2: . . .that's really interesting about Fred. Well, I'd better finish my shopping. It's been really nice talking with you, Luanne.
A1: I've enjoyed it too. I hope we run into each other again.
A2: Yeah, I do, too. Take care, O.K.?
A1: Yeah, you, too.
A1: سلام استن، چطوری؟
A2: اوه، سلام اوان، بد نیستم، ممنون، تو چطوری؟
A1: خیلی خوبم، امروز روز خریده درسته؟
A2: بله، باید برای شام امشب چند تا چیز بخرم.
A1: منم همینطور، راستی راجع به فرِد شنیدی؟
(چند دقیقه بعد)
A2: برای فرد چه خوب شد! خوب، بهتره من خریدم رو تموم کنم. از صحبت کردن باهات خیلی خوشحال شدم اوان.
A1: من هم لذت بردم. امیدوارم باز هم همدیگر رو ببینیم.
A2: منم همینطور، مراقبت خودت باش، باشه؟
A1: حتماً، تو هم همینطور.
3. A man who wants to check some books out of the library goes to the librarian's desk.
3. مردی که قصد چک کردن چند کتاب در کتابخانه را دارد به سمت میز مسئول کتابخانه می رود.
L: Good afternoon, Sir. Can I help you?
M: Good afternoon. I'd like to check out these books if I may.
L: Yes, of course. Here, I'll take them. May I see your library card?
M: Yes. Here it is. . .
L: O.K., sir. Here you are. These will be due the 31st of the month. Enjoy your reading, and have a nice day.
M: You, too.
L: بعدازظهر بخیر آقا. می تونم کمکتون کنم؟
M: بعدازظهر بخیر اگر ممکنه میخوام این کتابها را ببینم؟
L: بله البته. من براتون می یارمشون. ممکنه کارت کتابخونتون رو ببینم؟
M: بله، اینجاست....
L: بله آقا، این کتابها خدمت شما. روز 31 ام بایستی برگردانده شوند. از مطالعه لذت ببرید و روز خوبی داشته باشید.
M: شما هم همینطور.
C SUGGESTED ACTIVITIES (Discuss and Perform)
Imagine the following situations. What would you do?
C فعالیتهای پیشنهادی (بحث کنید و انجام دهید)
موقعیت های زیرا را مجسم کنید. در این شرایط چه کاری انجام می دهید؟
1. You unexpectedly meet a friend in the drugstore. You haven't seen each other for at least a couple of months.
2. A student meets his/her professor on the way to the library one afternoon.
3. Two office workers meet by the copy machine at work. They know each other only.
1. به طور غیرمنتظره به یک دوست در داروخانه بر می خورید. همدیگر را برای حداقل چند ماه ندیده اید.
2. یک دانشجو در راه کتابخانه استاد خود را ملاقات می کند.
3. دو کارمند اداره یکدیگر را کنار دستگاه فتوکپی ملاقات می کنند. آنها کمی با هم آشنا هستند.
2 دیدگاه ارسال شده:
واقعا ممنونم بخاطر این
واقعا ممنونم بخاطر این مکالماتی که گذاشتید
- برای ارسال دیدگاه وارد شوید.
خواهش میکنم دوست عزیز...
خواهش میکنم دوست عزیز...
موفق باشی!
- برای ارسال دیدگاه وارد شوید.