گرامر از A تا Z
شما با برخی از واژههای گرامری آشنا هستید اما شاید بعضی از آنها برایتان سخت یا گیج کننده باشند. با کلیک روی لینکهای زیر به تعریفی واضح از واژه ی گرامری دست می یابید. در ادامه، لیستی از واژهها به ترتیب حروف الفبای انگلیسی وجود دارد که شما می توانید واژه ها را از آن طریق نیز جستجو کنید. همچنین شما می توانید از قواعد گرامری سایت ما استفاده کنید.
اسمی است که به یک ایده، کیفیت یا حالتی اشاره میکند یعنی موردی فیزیکی نیست که قابل لمس یا قابل دیدن باشد (مثل warmth حرارت، liberty آزادی ، happiness خوشحالی). با اسم ذات مقایسه کنید.
فعلی است که فاعل انجامدهندۀ آن مشخص است و متضاد فعل مجهول. مثل این جمله:
علی موز را خورد. | Ali ate the banana. |
کلماتی از قبیل (heavy سنگین،red قرمز، یا sweet شیرین) که یک اسم را توصیف میکنند.
نوعی عبارت قیدی اختیاری است که اطلاعات بیشتری را به یک جمله اضافه میکند. برای نمونه:
شب نمیتونم بخوابم. | I can't sleep at night |
کلماتی مثل very (خیلی)، really (واقعاً) یا slowly (به آرامی) که دربارۀ صفت، فعل یا قید دیگر اطلاعات بیشتری بدست میدهند.
یک قید، عبارت یا بندی است که معنای فعل را تغییر میدهد، آنرا محدود میکند و یا چیزی به آن اضافه میکند. برای نمونه:
عینکم را روی میز گذاشتم. | I put my glasses on the table. |
یک کلمه، جمله یا عبارتی است که وضعیتی مثبت یا صحیح و یا توافق را نشان میدهد و متضاد negative (منفی) است. برای نمونه:
Whales are mammals; that's correct.
شخص یا چیزی در جملۀ مثبت که کاری را انجام میدهد و یا باعث چیزی میشود. مثلاً:
She was asked to leave.
حرف تعریف به گروهی از کلمات به نام معرفها مربوط میشود. دو نوع حرف تعریف داریم: معیّن و نامعیّن.
شکلی از فعل است که نشان میدهد عملی یکبار اتفاق افتاده یا چند بار، کامل شده و یا هنوز ادامه دارد. به قسمت سوم فعل و حالت استمراری رجوع کنید.
صفت attributive برای توصیف یک اسم و قبل از آن بکار میرود و متضاد آن حالت اِسنادی است. مثلاً
a red apple / a heavy bag
از فعل کمکی برای ایجاد زمانهای مختلف و یا حالت مجهول فعل استفاده میکنیم که عبارتنداز be ، do ، و have . به بخش فعل مُدال رجوع کنید.
classifying adjective (صفت طبقه بندی کننده)
صفتی است که افراد یا چیزها را در طبقه یا گروه خاصی قرار میدهد. با صفت کیفی مقایسه کنید. مثلاً
an electric oven / a presidential candidate
مجموعهای از کلمات است که فعل دارد و نیز بخشی از جمله را شکل میدهد و یا خود به تنهایی میتواند یک جملۀ کامل باشد. برای مثال:
I went to the bank and drew out some money.
به بخش بند اصلی، بند وابسته، بند موصولی، بند شرطی، بند همپایه رجوع کنید.
به رابطۀ تنگاتنگ معنایی و دستوری بین بخشهای یک نوشته میگویند (مثل بندهای یک جمله یا بخشهایی از یک متن طولانیتر). انسجام به خوانند کمک میکند تا ایدههای متن را بهطور منطقی درک کند. به بخش صنعت منسجم رجوع کنید.
صنعت منسجم
یک کلمه یا عبارت بخشهای یک متن را به هم وصل میکند و در نتیجه خواننده میتواند متن را به خوبی درک کند. نمونههایی از صنعتهای منسجم عبارتنداز ضمیر (برای اساره به اسم قبلی بدون تکرار آن)؛ حرف اضافه؛ کلمۀ ربط و قید (برای بیان تضاد، الحاق، ترتیب و غیره)؛ و حذف به قرینه (برای جلوگیری از بیان کلماتی که خواننده خود آنها را میداند). به بخش حروف عطف رجوع کنید. برای نمونه:
My friend loves sailing, but he's often too busy*. Apart from this, he also enjoys swimming, while I prefer to stay in and read.
* حذف to do this به قرینۀ معنوی.
اسمی است که به گروهی از افراد یا چیزها اشاره میکند مثل team (گروه) ، family (خانواده) ، police (پلیس) ، committee (کمیته) .
هر اسمی که به یک شخص، حیوان، یا چیزی اشاره کند مثل woman (زن) ، dog (سگ) ، bed (تختخواب). با اسم خاص مقایسه کنید.
comparative (صفت برتر (تفضیلی))
این صفت برای نقایسۀ دو فرد یا دو چیز بکار میرود تا برتری یکی از آنها را نسبت به دیگری نشان دهد. برای مثال:
She's taller than me.
He's happier today than yesterday.
They're more popular than the Beatles.
با صفت مثبت و صفت عالی مقایسه کنید.
کلمه یا عبارتی که بعداز افعال ربطی مثل be ، seem ، و become بکار میروند و فاعل را توصیف میکنند. متتم میتواند صفت یا اسم باشد. برای مثال:
She became a teacher.
I was angry.
They seemed very friendly.
کلمهای متشکل از دو یا چند کلمۀ دیگر که مجموعاً یک اسم یا صفت را تشکیل میدهد مثل:
Credit card left-handed website
اسمی که به یک شخص یا چیزی اشاره دارد که میتوان آنرا دید، احساسش کرد، و صدایش را شنید. مثل child (کودک)، horse (اسب)، و house (خانه). با اسم انتزاعی مقایسه کنید.
در گرامر، شرطی به دو معناست:
1) شکل یا وجه شرطیِ یک فعل که به شکل زیر ساخته میشود (و همچنین با کلمۀ should برای فاعلهای I و we): infinitive without "to"( مصدر بدون to ) + would
He would see.
Should we stay or go?
2) عبارت یا جملۀ شرطی برای بیان این حقیقت که چیزی باید قبل از چیز دیگری رخ بدهد. برای مثال:
If I had more money, I'd buy a bigger house.
Should you change your mind, we'd be happy to help.
به بخش بند شرطی رجوع کنید.
بند شرطی چیزی را توصیف میکند که ممکن یا محتمل است و این، به وقوع چیز دیگری بستگی دارد. چنین بندهایی با if یا unless شروع میشوند. برای مثال:
If it rains, the match will be cancelled.
I'm not going to the party unless she comes too.
کلمهای که سایر کلمات یا بخشهای جمله را به هم ربط میدهد مثل and ، but، if.
کلمه یا عبارتی که سایر عبارتها، بندها یا جملات را به هم وصل میکند مثل کلمۀ ربط، حرف اضافه یا قید. مثال:
My cat fell out of a tree, but she wasn’t hurt. In fact, she climbed up it again!
به بخش صنعت انسجام رجوع کنید.
consonant (هم خوان، صامت یا حرف بی صدا)
یک آوا که از بلوکه شدن کامل یا قسمتی از جریان هوای بازدم در دهان ایجاد میگردد. صامت ها در انگلیسی با حروف b, c, d, f, g, h, j, k, l, m, n, p, q, r, s, t, v, w, x, y و z نمایش داده می شوند. با vowel مقایسه کنید.
این وجه یا زمان فعلی برای توصیف عملی بکار میرود که برای مدت زمانی ادامه داشتهاست و بدین شکل ساخته میشود:
فعل اصلی با –ing + فعل to be
I'm watching the TV.
It was snowing.
عبارت progressive هم برای این زمان بکار میرود. با زمان حال کامل و گذشتۀ کامل مقایسه کنید. برای مطالعۀ بیشتر در مورد زمانهای استمراری اینجا کلیک کنید.
شکل کوتاه شدۀ یک یا چند کلمه. مثال: They're = they are
coordinate clasue (بند همپایه)
بندی است که با یک کلمۀ ربط مثل and ، or ، یا but به بند دیگر وصل میشود. بندهای همپایه توضیحات جداگانهای را ایجاد میکنند که اهمیت یکسان دارند. برای مثال:
It was freezing cold but the sun was shining.
در گرامر، همپایگی به رابطۀ بین دو یا چند کلمه، عبارت یا بند اشاره میکند که در آن، دو مورد دارای اهمیت یکسان باشند. برای نمونه، در جملۀ زیر، کلمات Manhattan و New York با کلمۀ ربط and به هم وصل شدند و این نشان میدهد که هر دوی آنها به یک اندازه مهمند. اینرا با مقولۀ وابستگی مقایسه کنید. به بخش بند همپایه رجوع کنید.
We travelled to Manhattan and New York.
در بافت فرهنگ لغت و زبانشناسی، corpus مجموعۀ بسیار بزرگ و متنوع از موارد نوشتهشده یا گفتهشدهای است که در پایگاه دادهای الکترونیک جمع میشود و میتوان آنرا تجزیه و تحلیل کرد تا مشخص شود افراد واقعاً چگونه از زبان استفاده میکنند.
countable noun (اسم قابل شمارش)
اسم قابل شمارش به چیزی اشاره میکند که میتوان آنرا شمرد و دو شکل مفرد و جمع دارد. در زیر چند مثال آمدهاست. متضاد آن اسم غیرقابل شمارش است.
جمع (plural) |
مفرد (singular) |
bats |
bat |
men |
man |
keys |
key |
defining relative clause (بند موصولی معین)
واژۀ دیگری برای "بند موصولی تحدیدی" است.
definite article (حرف تعریف معین)
واژهای برای کلمۀ معرّف the است. به بخش حرف تعریف نامعین رجوع کنید.
کلمهای که معرف یک اسم است مثل the , a , every و this . به بخشهای حرف تعریف معین، حرف تعریف نامعین، معرّفهای ملکی مراجعه کنید.
ترکیبی از دو حرف که یک آوا را تولید میکنند (واج). برای نمونه، در کلمۀ phone صدای /f/ با حروف ph"" نشان داده میشوند. به بخش حرف مرکب گسسته رجوع کنید.
direct speech (نقل قول مستقیم)
در این مورد، کلمات شخص گوینده را دقیقاً بیان میکنیم. با نقل قول مستقیم مقایسه کنید. مثال:
'I don’t hear you,' said Mum.
ellipsis (حذف به قرینه)
حذف یک کلمه یا عبارت برای جلوگیری از تکرار چیزی و یا برای اینکه میتوان بدون آن مورد تکراری، معنا را متوجه شد. مثال:
How many books you have? - Ten.* -
* حذف I have … books. .
شناخت منشاء یک کلمه (مثلاً از یک زبان خاص) و گسترش تاریخیِ معنای آن. میتوانید ریشهشناسی بسیاری از کلمات را تحت عنوان ORIGIN در انتهای هر فرهنگ لغت در Oxford Dictionaries Online بیابید.
یک آوا، کلمه، عبارت که احساساتی را مثل خشم، تعجب، رضایت یا درد را نشان میکند. مثال:
Wow! How nice!
فعلی است که زمان مشخص، شخص خاص (اول شخص، دوم شخص)، یا تعداد معینی (مفرد یا جمع) را نشان میدهد. برای نمونه، is, are, was, were شکلهای معین فعل to be هستند. با فعل نامعین مقایسه کنید.
گوینده از ضمیرها، اَشکال فعلی، و معرّفها استفاده میکند تا خودش را معرفی کند و یا به گروه خاصی اشاره نماید که خودش هم جزء آن است. مثل: you, he, it was, they saw. با دوم شخص و سوم شخص مقایسه کنید.
گفتار و نوشتار رسمی نسبت به انگلیسی روزمره، ساختار گرامری و کلمات پیچیدهتری دارد. این نوع در ارتباطات رسمی و سخنرانیها، گزارشهای تجاری، متون حقوقی، و کتابهای دانشگاهی بکار میرود. برای مثال:
Negotiations since then have produced additional legal texts such as the Information Technology Agreement, services and accession protocols.
با بخش غیررسمی و زبان عامیانه مقایسه کنید.
در اینجا به جای اینکه جمله را طبق گرامر با فاعل شروع کنیم، آن را در ابتدای جمله قرار میدهیم تا آن کلمه یا عبارت تأکیدی باشد. مثلاً در مثال زیر، last night در ابتدا آوردهشده تا بر زمان تأکید کند: Last night, we watched a comedy film.
که در واقع شکل درست گرامری آن بدین صورت است:
We watched a comedy film last night.
زمان فعلی که به چیزی اشاره میکند که هنوز اتفاق نیفتادهاست. برای مثال:
They will travel to Europe.
واژۀ دیگری برای "اسم فعلی" است.
شکل اختصاری grapheme-phoneme correspondence است.
کوچکترین واحد زبانی (یک حرف یا ترکیبی از چند حرف) که در سیستم نوشتاری معنادار است و معرّف یک واج (آوای کلامی) خاص میباشد. برای مثال، کلمۀ sheet دارای 5 حرف و 4 گرافیم است.
grapheme-phoneme correspondence
ارتباط بین واحدهای یک سیستم نوشتاری (grapheme) و آواهای کلامی (واج هایی) که تولید میکنند. برای نمونه، گرافیمهای ie, y, ey همگی واج /aI/ را نشان میدهند: tie, deny, eye .
کلمهای که با کلمه یا کلمات دیگری املای مشابهی دارد اما معنا و یا تلفظش با آنها فرق میکند. برای نمونه:
1= ثبتنام کردن. 2= کتاب I want to book1 in that class and take my book2 there.
به بخش همآوا و هماملاء رجوع کنید.
کلمهای که با کلمه یا کلمات دیگر املا یا تلفظ مشابهی دارد اما معنا یا ریشۀ آن متفاوت است. به بخش همآوا و هموگراف رجوع کنید.
کلمهای که با کلمه یا کلمات دیگر تلفظ یکسان دارد اما املاء یا معنای متفاوتی دارد. مثل: son (فرزند پسر) و sun (خورشید) به بخش هماملاء و هموگراف رجوع کنید.
شکل یا وجهی از فعل که دستور یا دستورالعملی را نشان میدهد. مثل: Come here.
indefinite article (حرف تعریف نا معین)
واژهای دیگر برای معرّف. مثل a , an . به بخش حرفتعریف معین رجوع کنید.
شکل یا وجهی از فعل که بیان سادهای از یک واقعیت است. مثلاً در جملۀ Mary studies fiction books.
کلمۀ studies وجه اِخباری از فعل study است.
indirect speech (نقل قول غیرمستقیم)
واژۀ دیگری برای reported speech است.
شکل اصلی و بدون تغییر از فعل که معمولاً با کلمۀ "to" میآید. برای نمونه، to swim , to go , to drink . به بخش مصدر گسسته رجوع کنید.
تغییری در پایان کلمه طبق نقش گرامری آن در جمله مثل زمان فعل (watched) شکل جمع از یک اسم (tomatoes; feet)
گفتار و نوشتار غیررسمی دارای ساختار گرامری نسبتاً سادهای است و در آن همیشه از قوانین گرامری تبعیت نمیشود و معمولاً شامل واژگان غیرتخصصی است. این نوع برای ارتباطات روزمره با دوستان، و سایر آشنایان مناسب است. برای مثال:
Formal: Have you seen Annie?
Informal: Seen Annie?
با گفتار رسمی و عامیانه مقایسه کنید.
واژۀ دیگری برای "وجه تعجبی" است.
کلماتی که برای پرسیدن یک سوال یا توصیف یک جمله به شکل سوالی بکار میروند مثلاً کلماتی مثل when (چه موقع) و where (کجا) جزء کلمات پرسشی هستند و جملهای مثلHow are you? (حال شما چطور است؟) یک جملۀ پرسشی است. شکل یا وجه سوالی یک فعل برای حالت پرسشی بکار میرود و با یک فعل کمکی همراه است که قبل از فاعل میآید. برای مثال:
Do they speak English? Is she laughing? Did you talk with her?
فعل لازم به مفعول نیازی ندارد. در جملۀ زیر، فعل happen از نوع لازم است:
Some earthquakes happen everyday in Japan.
یک اسم یا فعل بیقاعده دارای ادات صرفی است که که از قواعد عادی تبعیت نمیکند. مثل موارد زیر:
زمان گذشتۀ فعل بیقاعده (irregular past tense) |
زمان حال ساده فعل بیقاعده (simple present tense) |
did |
do |
ate |
eat |
جمع (plural) |
مفرد (singular) |
children |
child |
women |
woman |
teeth |
tooth |
بندی است که به تنهایی و بدون بند وابسته، معنا دارد. بند اصلی ممکن است بخشی از یک جملۀ طولانیتر را بسازد. در مثال زیر، بخشی که زیر آن خط کشیده شدهاست را میتوان به تنهایی بکار برد و بدون بند وابسته، معنا دارد:
He was playing football in the yard when the phone rang.
به بخش بند، بند وابسته، بند موصولی، بند شرطی، و مثالهایی از بندها رجوع کنید.
mass noun (اسمی که جمع بسته نمی شود)
این اسم به چیزی اشاره میکند که قابل شمردن نیست و شکل جمع ندارد مثل information (اطلاعات) furniture (مبلمان). این اسم را اسم غیرقابل شمارش هم مینامند که متضاد آن، اسم قابل شمارش است.
فعل مُدال نوعی فعل کمکی است که برای بیان احتمال، اجازه، و قصد انجام کاری همراه فعل دیگری بکار میرود. افعال مُدال عبارتنداز: can, could, may, night, must, ought, shall, should, will, would . این افعال تحت عنوان modal auxiliary verb هم هستند.
کلمه یا عبارتی که به معنای کلمۀ دیگری چیزی میافزاید، آنرا تغییر میدهد و یا آنرا محدود میکند؛ اغلب یک اسم یا صفتی است که قبل از اسم دیگری میآید. قید هم میتواند نقش یک توصیفکننده را داشتهباشد. مثلاً در جملۀ زیر، کلمههای very (خیلی - قید)، small (کوچک - صفت)، color (رنگ – اسم) برای اسم اصلی pencils توصیفکننده هستند.
I have very small color pencils.
شکلی از فعل برای حالتهای زیر است:
- بیان یک واقعیت (وجه اِخباری)
- بیان یک دستور (وجه دستوری)
- بیان یک سوال (وجه پرسشی)
- بیان یک شرط یا موقعیت (وجه شرطی)
- بیان آرزو و یا احتمال (وجه التزامی)
کوچکترین واحد معنایی که میتوان کلمه را به آن تقسیم کرد و دیگر به واحدهای کوچکتر معناداری قابلتقسیم نیست. مثلاض کلمۀ care (دقت، توجه) یک واژک دارد و کلمۀ careful (با دقت) دارای دو واژک است: care و ful . با موضوع بخش در کلمه مقایسه کنید.
ساختواژه در زبانشناسی به شکلی از کلمه یا بررسی اَشکال کلمه اشاره میکند. مثلاً از بررسی کلمۀ impoliteness (بیادبی) معلوم میشود که این کلمه از پیشوند im- ، کلمۀ اصلی polite و پسوند –ness ساخته شدهاست.
کلمه یا عبارتی برای بیان حالت غیرمثبت. مثل anything , not , nobody. متضاد آن، مثبت است. به منفی دوگانه رجوع کنید.
فعلی است که زمان مشخص، شخص خاص (اول شخص، دوم شخص یا سومشخص)، یا تعداد معینی (مفرد یا جمع) را نشان ئمیدهد. برای نمونه، been, be شکلهای نامعینی از فعل to be هستند. با فعل معین مقایسه کنید.
non-restrictive relative clause (بند موصولی غیرتحدیدی)
در این نوع بند، اطلاعات اضافی وجود دارد که میتوان آنرا از جمله حذف کرد بدون اینکه به معنا یا ساختار جمله لطمه ای بزند. بند موصولی غیرتحدیدی با استفاده از کلماتی مثل which , who , whose ساخته میشود و قبل از آنها باید ویرگول بگذارید. مثال:
Mr. Smith has some clever students, who are rather energetic.
این بند، بند موصولی غیرمعین هم نام دارد. به بخشهای بند، بند اصلی، بند وابسته، بند موصولی تحدیدی، بند شرطی و مثالهایی از بندها رجوع کنید.
کلمهای است که به یک شخص یا چیز اشاره می کند مثل table (میز)، James (جیمز – اسم مذکر)، Tehran (تهران – اسم شهر) و یا childhood (دوران کودکی). انواع محتلف اسم عبارتنداز اسم انتزاعی، اسم جمع، اسم قابل شمارش و غیرقابل شمارش، اسم ذات، اسم فعل یا حالت مصدری، و اسم خاص.
شخص یا چیزی است که فعل روی آن انجام میشود که در فارسی معمولاً بعد از آن، کلمۀ "را" میآید. I love reading scientific book.
با بخش فاعل مقایسه کنید.
واژۀ دیگری برای ردۀ کلمه است.
وجه وصفی گذشته، شکلی از فعل است برای:
- ساختن زمان گذشتۀ مشخص (قسمت سوم فعل): .He has done his homework
- ساختن صفت: There are some torn papers on the desk.
وجه وصفی حال شکلی از فعل است که با اضافهکردن –ing به انتهای فعل ساخته میشود و برای:
- ساختن زمانهای استمراری در توصیف آنچه که در حال اتفاقافتادن است: It is raining.
- ساختن صفت: the coming boy
- ساختن اسم فعل: a manager of good handling
فعلی است که فاعلش در واقع مفعول آن است یعنی انجامدهندۀ فعل نیست. مثال: The window was broken.
متضاد آن، فعل معلوم است.
زمانی از فعل که به چیزی اشاره میکند که قبل از زمان حال اتفاق افتادهاست. مثال:
She did her homework.
زمان یا وجهی از فعل که دربارۀ کارهایی است که تا به حال و یا در زمان خاصی در گذشته یا آینده انجام گرفته و تمام شدهاست و یا انجام خواهد شد. برای مثال: It was for the last time that he had talked with her.
با زمان استمراری مقایسه کنید.
کلمهای که به جای اسمی که قبلاً گفته شده، بکار میرود مثل us, she, it, hers . با ضمیر ملکی مقایسه کنید.
کوچکترین واحد اوای گفتاری در یک زبان که یک کلمه را از کلمۀ دیگر مجزا میکند. مثلاً واجهای /m/, /t/, /c/ باعث ایجاد تمایز بین کلمههای tap, map, cap میشود.
فعلی که از یک فعل اصلی همراه با یک قید یا حرف اضافه و یا هر دوی آنها تشکیل میشود. مسلماً معنای این نوع فعل با معنای هر کدام از اجزاء آن به تنهایی فرق دارد. مثال:
My father turned down the TV.
گروه کوچکی از کلمات که در یک بند واحد معناداری را تشکیل میدهد. مثل:
the blue chair, at the airport.
همچنین، عبارت گروهی از کلمات است که اگر باهم بکار بروند معنادار خواهد بود. مثل:
to learn more about English.
شکلی از اسم برای اشاره به بیشتر از یک شخص یا یک چیز بکار میرود مثل streets (خیابانها)، homes (خانهها).
شکل اصلی یک صفت یا قید است که برای بیان یک حالت یا کیفیت ساده بکار میرود مثل lovely (دوستداشتنی)، slow (آهسته). با صفت برتر و برترین مقایسه کنید.
نشان میدهد که فردی یا چیزی به یک شخص یا چیز دیگری تعلق دارد. به دو شکل ساخته میشود:
- اضافه کردن یک 's به یک اسم: Kim's bag.
- استفاده از صفتهای ملکی: her dress.
- استفاده از ضمیرهای ملکی: The notebooks are hers.
possessive pronoun (ضمیر ملکی)
ضمیری که همزمان جانشین اسم و عامل مالکیت قرار میگیرد که از قبل به آن اشاره شدهاست. مثال:
That is her dress. That is hers. That dress is hers.
با ضمیر شخصی مقایسه کنید.
یک صفت پسین بعداز کلمهای که به آن مربوط است قرار میگیرد. مثال:
The house is beautiful.
این نوع صفت بعداز افعالی مثل become, be, grow, look, seem میآید. It seems nice.
حرف یا گروهی از حروفی که در ابتدای هر کلمه میآید و معنای آنرا تغییر میدهد مثل mis- در کلمات misuse (سوءاستفاده) و misunderstanding (سوءتفاهم). با بخش پسوند مقایسه کنید.
کلمهای که روبروی هر اسم یا ضمیر میآید که زمان، مکان، جهت و یا روشی را نشان دهد. برای مثال:
My father goes to work by foot.
زمان فعلی برای اشاره به چیزی که در حال حاضر و یا دائماً اتفاق میافتد. برای مثال:
The sun shines everyday.
معادل دیگری برای واژۀ continuous است.
کلماتی از قبیل our, us, you, him, I, it, she که به جای یک اسم بکار میروند تا شخص یا چیزی را نشان بدهند که قبلاً نام بردهشدهاست و برای جلوگیری از تکرار آن اسم بکار میروند. برای مثال:
I have a bicycle. It is big and green.
Tom likes sport. He plays tennis well.
اسمی که شخص یا چیز خاصی را معرفی میکند که در انگلیسی نوشتاری با حرف بزرگ شروع میشوند. مثل Susan, Friday, Rome . با اسم خاص مقایسه کنید.
یک معرّف یا ضمیری که کمیّت را نشان میدهد. برای مثال: much, some, every .
یک اسم یا فعل باقاعده دارای ادات صرفی است که طبق قوانین عادی هستند برای مثال، شکل جمع کلمۀ hat (کلاه) به صورت hats است و فعلی مثل to wash زمانهای مشخص washed / washing را دارد. متضاد بیقاعده است.
این نوع بند دربارۀ اسمی که به آن اشاره میکند اطلاعات بیشتری بدست میدهد و با کلماتی از قبیل that, which, who, whose, where به بند اصلی متصل میشود. برای مثال: This is the car, which I want to buy.
reported speech (نقل قول غیرمستقیم)
بیانی از گفتار یک گوینده است که به جای بیان مستقیم حرفهای وی بکار میرود که واژۀ indirect speech هم برای آن استفاده میشود. با نقلقول مستقیم مقایسه کنید. مثال: Sara told me that she didn’t do her homework.
restricted relative clause (بند موصولی تحدیدی)
بندی که درباره اسم قبل از خودش اطلاعات لازمی را بدست میدهد و معمولاً با that, which, who, whose آغاز میشود و قبل از ان نباید ویرگول گذاشت. برای مثال: You remind me the teacher who I loved much.
این نوع را بند موصولی معین "defining relative clause" نیز مینامند. به بخش بند رجوع کنید و با بند موصولی غیرتحدیدی مقایسه کنید.
کلمه یا بخشی از کلمه که معنای اصلی را دارد و سایر شکلها بر اساس آن ساخته میشوند یعنی کلمهای که سایر کلمات از آن شکل میگیرند که معمولاً با اضافهکردن پسوند یا پیشوند است. برای نمونه، کلمۀ seem ریشۀ کلماتی چون seems, seeming, seemingly است.
یک واکه یا مصوّت در بخشی از کلماتی که روی آن تأکید وجود ندارد که در International Phonetic Alphabet (سیستم الفبای آوای شناسی بینالمللی) با نماد /Ә/ نشان داده میشود و در انگلیسی با حروف متفاوتی نشان داده میشود. برای نمونه، کلمۀ asleep (خوابیده) در ابتدا، کلمۀ aspirate (آوای دمیده) در وسط، و کلمۀ aspen (گیاه سپیدار) در آخرشان صدای شوآ دارد.
ضمیرها، اَشکال فعلی و تعیینکنندهها که برای صحبت با کسی استفاده میشوند برای نمونه، You play piano . با اولشخص و سوم شخص مقایسه کنید.
گروهی از کلمات است که معنای کامل و یک فعل اصلی دارند و کلمۀ اولش با حرف بزرگ نوشته میشود و آخر جمله نقطه، علامت تعجب یا علامت سوالی داریم. برای مثال:
Joe speaks German very well.
How pretty you are!
Whose pencil is this?
کلمات و اصطلاحات بسیار غیررسمی که بیشتر در گفتار بکار میروند تا نوشتار. اغلب قشر خاصی از جامعه زبان عامیانه را بکار میبرند از قبیل جوانان یا نیروهای مسلّح. مثلاً در زبان عامیانۀ نوجوانان بریتانیا اصطلاح my badدر قبال انجام کار بد بکار میرود و در زبان عامیانۀ ارتش عبارت As soon as possible به معنای انجام سریع هر کاری است. با رسمی و غیررسمی مقایسه کنید.
split digraph (حرف مرکب گسسته)
در این نوع، دو حرف یک آوا (واکه) را ایجاد میکنند که با حروف دیگری از هم جدا میشوند. مثل آوای /al/ در کلمۀ five که که شکل گسستۀ آن به اینصورت است: i-e .
در این حالت، بین to و خود فعل یک قید میآید. مثلاً Tim looks to strongly shout at his friend. . برخی افراد از این حالت خیلی استفاده میکنند و البته هیچ دلیل گرامری خاصی برای آن وجود ندارد. در نوشتار رسمی نباید از این حالت استفاده کنیم.
standard English (انگلیسی معیار)
این نوع از انگلیسی در هر موقعیت گفتاری و نوشتاری استفاده میشود و در مقابل زبان غیررسمی یا عامیانه قرار دارد.
تأکید بیشتر در تلفظ یک کلمه یا بخش خاص. برای نمونه، در کلمۀ emig̍ration (مهاجرت) تأکید روی بخش دوم است.
فاعل جمله شخص یا چیزی است که فعل را انجام میدهد. برای مثال: The students study hard for the exam. . با مفعول مقایسه کنید.
شکل یا وجه خاصی از فعل که به جای یک واقعیت، یک آرزو یا احتمال را بیان میکند. برای مثال در جملۀ زیر در حالت عادی باید از was استفاده کنیم. I wish I were more active.
subordinate clause (بند وابسته)
بندی است که برای تکمیل معنایش به بند اصلی وابسته است و همراه با بند اصلی یک جملۀ طولانیتر را میسازد. دو نوع بند وابسته وجود دارد: بند موصولی (relative clause) و بند شرطی (conditional clause)
در گرامر، وابستگی به رابطۀ بین کلمهها، عبارتها و بندها اشاره میکند که در آنها یک مورد از اهمیت کمتری برخوردار است اما دربارۀ مورد اصلی که به آن مربوط است، اطلاعات مهمی را بدست میدهد. برای نمونه، در عبارت a beautiful house (یک خانۀ زیبا) صفت beautiful به اسم house وابسته است و به ما اطلاع میدهد که آن خانه زیباست. در جملۀ زیر، فاعل he و مفعول the dishes به فعل washed وابسته هستند و توضیح میدهند که او ظرفها را شست: He washed the dishes.
با همپایگی (coordination) مقایسه کنید. به بخش بند وابسته رجوع کنید.
حروفی که در انتهای کلمه میآیند و معنای آنرا تغییر میدهند. متضاد آن پیشوند (prefix) است. مثال:
کلمۀ جدید با معنا (meaning) |
پسوند (suffix) |
کلمه (word) |
Careful (بادقت) |
-ful |
Care (دقت) |
Childhood (دوران کودکی) |
-hood |
Child (کودک) |
Aimless (بیهدف) |
-less |
Aim (هدف) |
superlative (صفت برترین یا عالی)
شکل عالی صفت برای مقایسۀ یک شخص یا چیز با سایر افراد یا چیزهای مربوط به یک گروه بکار میرود تا بهترین یا بدترین حالت را برای شخص یا چیز نسبت به آنها نشان دهد. برای مثال:
He is the best student in the class.
She is the most beautiful of all.
با صفت مثبت و صفت برتر مقایسه کنید.
کلمه یا بخشی از کلمه که دارای یک واکه یا مصوّت است و قبل یا بعداز آن، یک یا چند صامت وجود دارد. برای مثال، teach (درس دادن) یک بخش دارد و teacher (معلم) دو بخش دارد. با تکواژ مقایسه کنید.
در نحو، کلمهها و عبارتها در کنار هم قرار میگیرند تا یک جملۀ درست را بسازند. برای مثال، جملۀ اول از لحاظ نحو انگلیسی صحیح و جملۀ دوم اشتباه است:
1) They go shopping every weekend. (correct)
2) Every weekend go they shopping. X
شکل فعل که زمان انجام آنرا نشان میدهد. زمانهای اصلی در انگلیسی عبارتنداز present (زمان حال)، past (گذشته)، و future (آینده). مثال:
Past: Mrs. Simon left the class.
Present: His father goes to work by bus.
Future: I will travel to Austria.
ضمایر، اَشکال فعلی و تعیینکنندهها که گوینده برای اشاره به سایر افراد یا چیزها بکار میبرد. برای نمونه، she, it, them . با اولشخص و دومشخص مقایسه کنید.
فعلی است که حتماً باید مفعول (object) داشته باشد. در فارسی مفعول با "را" همراه است. برای نمونه، در جملۀ زیر، the window مفعول است و washes فعل متعدی است: That man washes the window.
نوعی grapheme است که در آن، سه حرف با هم یک واکه را تولید میکنند (واج). مثال: tight (محکم)، picture (تصویر).
uncountable noun (اسم غیرقابل شمارش)
واژۀ دیگری برای mass noun است یعنی اسمی که شکل جمع ندارد و کلاً جمع بسته نمیشود. با اسم قابلشمارش مقایسه کنید.
این مورد برای اشاره به بخشی از کلمه بکار میرود که با تأکید تلفظ نمیشود. مثلاً در کلمۀ fantastic (بسیار عالی) بخش اول یعنی fan- بدون تأکید است.
کلمهای که انجام کاری را نشان میدهد مثل sign (امضاء کردن)، swim (شنا کردن)، answer (جواب دادن).
وجه وصفی فعل که به عنوان اسم بکار میرود که به آن وجه مصدری (gerund) هم میگویند مثلاً:
Parking is allowed her.
vowel (واکه، مصوت یا حرف صدادار)
یک آوای گفتاری که وقتی تولید میشود که دهان باز است و زبان به سقف دهان یا دندان برخورد نمیکند. واکههای انگلیسی با حروف a, e, i, o و u نمایش داده می شوند. با consonant مقایسه کنید.
یک واحد زبانی مجزا و معنادار که در گفتار و نوشتار بکار میرود. برخی کلمهها شامل دو یا چند جزء هستند مثل out-of-work (بیکار)، gateway (راه خروجی). در گرامر و معناشناسی این کلمهها به عنوان یک کلمه در نظر گرفته می شوند.
ردههای کلمه دستههایی هستند که کلمات طبق نقش در جمله در آن قرار میگیرند مثل اسم، فعل، صفت، قید یا ضمیر. واژۀ part of speech (نقش دستوری) هم برای آن بکارمیرود.
گروهی از کلمات که با معنا، شکل، و گرامر به هم مربوط هستند مثل different (متفاوت)، differently (به طور متفاوت)، differ (تفاوت داشتن) و difference (تفاوت).
منبع: oxforddictionaries.com
14 دیدگاه ارسال شده:
خیلی خوب و مفید بود. با سپاس
خیلی خوب و مفید بود. با سپاس از شما.
- برای ارسال دیدگاه وارد شوید.
خیلی ممنون.و موفق باشید :)
خیلی ممنون.و موفق باشید :)
- برای ارسال دیدگاه وارد شوید.
I have an idea
Hello there, professor.Your subjects are great. Thanks a millioon
Your English student
Ehsan Sadrayi
Good bye
- برای ارسال دیدگاه وارد شوید.
Hey Ehsan,
Hey Ehsan,
We're glad you like it here...
Good luck
- برای ارسال دیدگاه وارد شوید.
hi everybody
hi everybody
and i send special thanks foe website manageer
thank you
- برای ارسال دیدگاه وارد شوید.
Hi Alireza,
Hi Alireza,
I'm glad you found our website useful, and thanks for your encouraging words...
- برای ارسال دیدگاه وارد شوید.
خیلی خوب بود. ممنون. خیلی به
خیلی خوب بود. ممنون. خیلی به دردم خورد. دست شما خوش.
- برای ارسال دیدگاه وارد شوید.
سلام وحید عزیز،
سلام وحید عزیز،
خواهش می کنم. ممنون از لطف شما
موفق باشی
- برای ارسال دیدگاه وارد شوید.
واقعا عالی بود
واقعا عالی بود
- برای ارسال دیدگاه وارد شوید.
با عرض سلام وخسته نباشید
با عرض سلام وخسته نباشید واقعا مطلب مفیدی بود وخیلی بهم کمک کرد باتشکر تی ال پی اس
- برای ارسال دیدگاه وارد شوید.
واقعا خیلی عالی بود،حسابی
واقعا خیلی عالی بود،حسابی کمکم کرد امروز... مرسی ادمین :")
- برای ارسال دیدگاه وارد شوید.
سلام؛ خسته نباشید.
سلام؛ خسته نباشید.
میتونید بفرمایید Particle و Adverbial Particle یعنی چی؟
- برای ارسال دیدگاه وارد شوید.
خیلی از کلمات در انگلیسی
خیلی از کلمات در انگلیسی میتواند به عنوان particle توصیف شود مانند( conjunctions (and, but و همینطور (interjections (oh, wow ولی اغلب در همنشینی با phrasal verbs که به آن ها adverb particle گفته میشود مفهوم آن راحت تر درک می شود. اجازه بدید با یک مثال شروع کنیم.
کلماتی مانند in, out, up , down همیشه حروف اضافه نیستند. به مثالهای زیر توجه کنید.
He was driving down the street.
Please sit down.
He climbed up the stairs.
She is not up yet.
He is in the room.
You can come in.
down, up, in در ‘down the street’, ‘up the stairs’ و ‘in the room حرف اضافه هستند. به این نکته توجه داشته باشید که بعد از حروف اضافه یک اسم می آید که به عنوان مفعول عمل می کند. بطور مثال down the street ، در اینجا street اسمی است که بعنوان مفعول برای حرف اضافه down عمل می کند.
down, up, in در ‘sit down’, ‘she is not up’,‘come in’ مفعولی ندارند پس قید (adverb) هستند نه حرف اضافه.
به قید های کوچکی مانند اینها above, about, in, out, up, down, before, across, off, on, below, behind می گویند adverb particles یا adverbial particles.
به این نکته هم توجه داشته باشید که اینها هم بعنوان adverbial particle و هم بعنوان preposition می توانند استفاده شوند.
- برای ارسال دیدگاه وارد شوید.