0
book [eat sb alive]
to defeat sb completely in an argument, a competition, etc
سر کسی سوار شدن، درسته کسی را خوردن، درسته قورت دادن، تسلط یافتن (بر کسی)
مثال:
You must be confident, otherwise the interviewers will just eat youalive.
بایستی اعتماد به نفس داشته باشی وگرنه مصاحبه کننده ها به تو مسلط میشن. (سوارت میشن)
لینک کوتاه به این لغت: